۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه
چرا ویولن شاه سازهاست؟؟!!

از نظر آکوستیکی احتمالا ویولن از همه ی ساز ها کاملتره.این ساز به واسطه ی زیبایی و انعطاف صداش از نظر جذابیت حسی به صدای انسان نزدیکه و ظرافت و قابلیت شکل دهی صدا در اون باعث میشه احساسات مختلفی از تغزل نرم تا تهییج شدید با اون قابل بیان باشه.استفاده از آرشه این امکان رو فراهم میکنه تا زیر و بم های بی حدی رو با شدت های متغیر و با امتدادی کم نظیر برای صدا به وجود بیاره.این ساز همچنین به خاطر نداشتن پرده بندی فیزیکی ،به دوازده نتی که در قسمت بندی اوکتاو پدید میاد،محدود نیست و میتونه از نت به نت مجاور سر بخوره و صدای تمام نت های ریز در این میان رو ایجاد منه.این امر باعث میشه توان صدا دهی ویولن مثل حنجره ی انسان باشه.
معلم و نوازنده ی بزرگ ویولن،بریوت،در روش آموزشی خود،بعد تغزلی ویولن رو ارجحیت داده و مینویسد:
هدف اصلی ویولن تقلید لهجه های صدای انسان است.علتی که سبب شده این ساز افتخار پیدا کند تا شاه ساز ها نامیده شود.
مواردی به ظاهر ساده اما کلیدی برای علاقمندان به یادگیری ویولن
سلفژیانت یا نت خوانی:سلفژ پایه و اساس در موسیقی است.این قسمت به تنهایی میتونه کیفیت شنوایی هنر جو رو بالا ببرهو این اجازرو به اون بده که تمام توجهشو به مکانیسم انگشتا و آرشه معطوف کنه.
استعداد های طبیعی:
هنرجویی که علاقمنده تا وجودشه به یادگیری ویولن اختصاص بده،باید دست چپ مناسب،انعطاف پذیری قابل ملاحظه در هر دو بازو و توانایی بالا تو نت خونی داشته باشه.باید همیشه توجه داشت که هیچ مقداری از تمرین قادر نیست تا خلا ناشی از فقدان این کیفیات طبیعی رو پر کنه.
انتخاب ساز:معلم باید بیشترین دقت رو تو انتخاب ساز داشته باشه.ساز بایستی دقیقا متناسب با اندازه های بازو و دست چپ شاگرد باشه.ساز بزرگ هیچ چیز جز مشکل برای شاگرد تو مرحله ی اول نداره.و همه ی مهارت هایی رو که باید در نوازندگی این ساز به دست بیتره رو به خطر میندازه.
انتخاب آرشه:
برای کسانی که تازه شروع میکنند معلم باید آرشه ای سبک و از همه مهمتر کوتاه انتخاب کنه.
استعداد های طبیعی:
هنرجویی که علاقمنده تا وجودشه به یادگیری ویولن اختصاص بده،باید دست چپ مناسب،انعطاف پذیری قابل ملاحظه در هر دو بازو و توانایی بالا تو نت خونی داشته باشه.باید همیشه توجه داشت که هیچ مقداری از تمرین قادر نیست تا خلا ناشی از فقدان این کیفیات طبیعی رو پر کنه.
انتخاب ساز:معلم باید بیشترین دقت رو تو انتخاب ساز داشته باشه.ساز بایستی دقیقا متناسب با اندازه های بازو و دست چپ شاگرد باشه.ساز بزرگ هیچ چیز جز مشکل برای شاگرد تو مرحله ی اول نداره.و همه ی مهارت هایی رو که باید در نوازندگی این ساز به دست بیتره رو به خطر میندازه.
انتخاب آرشه:
برای کسانی که تازه شروع میکنند معلم باید آرشه ای سبک و از همه مهمتر کوتاه انتخاب کنه.
تاریخچه ی ویولن

ویولون ساز زهی و آرشه ای است. این ساز کوچکترین عضو ساز های آرشهای است.
برای نواختن معمولاً روی شانه چپ قرار میگیرد و با آرشه که در دست راست نوازندهاست نواخته میشود.
کوک سیمهای ویولن از زیر به بم به ترتیب: می (سیم اول)، لا (سیم دوم)، ر (سیم سوم)، سل (سیم چهارم).
اصوات سیمهای مجاور نسبت بهیکدیگر فاصله ی پنجم درست را تشکیل میدهند. در این وسعت صدا ویولن قادر است تمام فواصل کروماتیک و کوچکتر از آن را اجرا نماید.
تاریخچه ویولون
تاریخچه ویلن در اروپا به قرن ۹ میلادی باز میگردد.بسیاری معتقدند که ویلن نمونه تکمیل شده ساز رباب است. رباب سازی است که بعدها وقتی به اروپا آورده شد و تغییراتی در آن بوجود آمد به نام ربک در اروپا شهرت گرفت. برخی بر این باورند که ساز ویلن متعلق به یک امپراطوری هند در ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد بودهاست و برخی دیگر ریشه ان را در افریقا و حتی کشورهای عربی میدانند. فرمهای اولیه دارای سوراخی بودند که بر روی ساز قرار داشت اما بعدها این سوراخ از بدنه سازها حذف شدند و این ساز با چهار سیم سر اغاز ساز ویلن تکامل یافته در سالهای اینده شد. در اروپا از قرن ۱۱ به بعد ساز ویلن به صورت تکامل یافته دیده میشود.
پیشینهٔ ساز
از اولین سازندگان ویلن میتوان به گاسپارو برتولونی ایتالیایی نام برد، که در برخی موارد وی را مخترع این ساز میدانند. از شاگردان مشهور گاسپارو برتولونی آندره آماتی بود که او هم بهترین سازنده ویولن در سطح جهان یعنی آنتونیو استرادیواری ایتالیایی را پرورش داد. تا کنون کسی در جهان پیدا نشده که نه تنها بتواند هنر او را تکمیل نماید بلکه قادر نبوده ویولنی بسازد که از حیث زیبایی و صوت بتواند با ویولنهای آنتونیو استرادیواریوس برابری نماید. جلا و ظاهر خوش ویولن استرادیواریوس چیزی در حد کیفیت خورشید که روی پوست ابریشمی تابیده باشد است و هم چنین نرمی و لطافت خاص و منحصر به فرد یا میتوان گفت پختگی.
یکی از کارهای استرادیواریوس ایجاد ویولن کنسرت است که با طنین نیرومند خود در کنسرتها مقام ارجمند دارد و موسیقی بیشتر از این لحاظ مدیون استرادیواریوس میباشد.
تاکنون بیش از سه سده از اختراع اولین نمونه ویولن توسط گاسپارو برتولونی میگذرد و در این مدت با وجودی که کشفیات جدیدی در علوم فیزیک و شیمی نمودهاند نه تنها نتوانستهاند در ساختمان ویولن تغییری بدهند بلکه از رموز کار سازندگان قدیم نیز چیزی درک نکردهاند.
این ساز از ۵۸ قطعه مختلف ساخته میشود.وزن آن در حدود ۴۰۰ گرم میباشد.
ویلن از بخشهای زیر تشکیل شدهاست :
آرشه: یا کمان ترکهای چوبی است که رشتههای موی دم اسب در طول آن کشیده شده و به دو سر آن ثابت شدهاست.
جعبه طنینی(جعبه ریزونانس): جعبهای است که از سه بخش صفحه روئی، صفحه زیرین و زوارهای دور تشکیل شدهاست. گریف، خرک و سیم گیر در این ساز از جنس چوب آبنوس (به دلیل استحکام بیشتر)می باشد.
دسته یا گردن: در واقع دنباله چوب آبنوس تکیه سیم هاست که محل انگشت گذاری نوازنده در قسمت بالای آن قرار دارد. نوازنده ویولن قادر است در تمام طول چوب آبنوس انگشت گذاری کند.انتهای دسته به جعبه کوچکی (جعبه کوک) ختم میشود که سیمها در درون آن به دور گوشی های کوک پیچیده میشوند.
خرک: پلیست بین سیمها و جعبه طنینی. نقش خرک تقسیم راه سیمها، نگه داشتن سیمها با ارتفاع خاص برای عبور بر روی جعبه طنینی و انتقال ارتعاشات سیمها به جعبه طنینی. در داخل جعبه طنینی استوانه چوبی کوچکی قرار دارد (تقریباً در زیر محلی که خرک قرار دارد)، که نقش آن انتقال ارتعاشات به صفحه زیرین ساز و مانعی در جهت عدم شکسته شدن صفحه روئی ساز از فشار سیمها و خرک.
گریف: از آبنوس ساخته شده و در طول دسته ویلن چسبیدهاست و تا میانهٔ جعبهٔ ساز ادامه دارد. گریف بخشی است که نوازنده با انگشت خود سیم را به آن میچسباند و به این ترتیب طول سیم را کوتاه میکند و نتهای مختلف را مینوازد.
سیم گیر: از آبنوس ساخته شده و در فاصله اندکی از خرک تا آخر تنه ویولن کشیده شدهاست. با زهی از جنس روده یا پلاستیک یا سیم به دکمهای که در قسمت پائین جدار تعبیه شده بند میشود.
سیمها: سیمها از جعبه کوچک سر ساز آغاز شده در طول چوب آبنوس تکیهگاه سیمها ادامه یافته، از روی خرک عبور کرده و در سیمگیر مهار میشوند. سیمهای ویولن قبلا از روده ی گوسفند (زه) ساخته میشد. امروزه در سیمهای بمتر، روی روده سیم فلزی نازکی میپیچند و در سیمهای زیرتر از مفتول فلزی تنها استفاده میشود.
نقش این ساز چه در ارکسترها، به صورت گروه نوازی و چه در ارکستر مجلسی و ختی بصورت تکنوازی پر اهمیت است و بیشترین نقش را در ارکستر بر عهده دارند. نخستین سازندگان معروف ویولن ازایتالیا هستند. گاسپارو داسالو نخستین ویولن حقیقی را ساخت، اما معروفترین ویولنها در شهر کرمونا ساخته شدند. آندره اماتی و فرزندش نیکولا آماتی و شاگردش آنتونیو استرادیواری، بهترین ویولنهای دنیا را تاکنون ساختهاند.
نوازندگی ویولون
نقش این ساز چه در ارکستر بزرگ چه به طور جمعی و انفرادی بسیار پر اهمیت است. وجهه جهانی ویولن را میتوان در سازگاری آن با فرهنگهای مختلف و حضور این ساز در موسیقی ملل مختلف دید.
محل قرار گرفتن ویلن بر روی سطح شانه و در نزدیکی گردن نوازندهاست.
نوازندگان ویلون
با ورود ویولن به ایران برخی از نوازندگان کمانچه مانند حسین خان اسماعیل زاده، علی اصغر بهاری، حسین یاحقی و... به آموختن آن پرداختند.
از جمله نوازندگان صاحب سبک این ساز میتوان به ابراهیم لطفی و امیرحسین وفائی(ساکن ارمنستان) در سبک موسیقی کلاسیک، و ابوالحسن صبا، پرویز یاحقی، علی تجویدی، اسدالله ملک، حبیبالله بدیعی، مجتبی منصوری، رحمتالله بدیعی، علی محجوبی، رکن الدین مختاری و همایون خرم در سبک موسیقی ایرانی، اشاره کرد.
منصوری، پرویز. فرهنگ تفسیری موسیقی.
شش درس ویولن یهودی منوهین
مردان موسیقی سنتی
هنر موسیقی
بتهوون

لودویگ وان بتهوون (متولد ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ – ٿوت ۲۶ مارس ۱۸۲۷) یکی از موسیقیدانان برجسته آلمانی بود که بیشتر زندگی خود را در وین سپری کرد. وی یکی از بزرگترین و تأثیر گذارترین شخصیتهای موسیقی در دوران کلاسیک و آغاز دوره رومانتیک بود. بتهوون به عنوان بزرگترین موسیقیدان تاریخ همیشه مورد ستایش قرار گرفته. آوازه او موسیقیدانان، آهنگسازان، و شنوندگانش را در تمام دوران تحت تأثیر عمیق قرار داده. در میان آثار شناخته شده وی میتوان از سنفونی نهم، سنفونی پنجم، سنفونی سوم، سونات پیانو پاتتیک، مهتاب و هامرکلاویر، اپرای فیدلیو و میسا سولمنیس نام برد
بتهوون در شهر بن آلمان متولد شد. پدرش یوهان وان بتهوون اهل هلند (فلاندر آن زمان) بود و مادرش ماگدالفنا کفوفریچ وان بتهوون تبار اسلاو داشت
اولین معلم موسیقی بتهوون پدرش بود. پدرش یوهان یکی از موسیقیدانان دربار بن بود. او مردی الکلی بود که سعی میکرد بتهوون را بهزور کتک، به عنوان کودکی اعجوبه همانند موتزارت به نمایش بگذارد. هر چند استعداد بتهوون بزودی بر همه آشکار شد. بعد از آن بتهوون تحت آموزش کریستین گوتلوب نیفه قرار گرفت. همچنین بتهوون تحت حمایت مالی شاهزاده افلفکتور (همان درباری که پدرش در آن کار میکرد) قرار گرفت. بتهوون در سن ۱۷ سالگی مادر خود را از دست داد و با درآمد اندکی که از دربار میگرٿت مسئولیت دو برادر کوچکترش را بر عهده داشت
بتهوون در سال ۱۷۹۲ به وین نقل مکان کرد و تحت آموزش ژوزف هایدن قرار گرفت. ولی هایدن پیر در آن زمان در اوج شهرت بود و به قدری گرفتار، که زمان بسیار کمی را میتوانست صرف بتهوون بکند. به همین دلیل بتهوون را به دوستش یوهان آلبرشتبرگر معرفی کرد. از سال ۱۷۹۴ بتهوون به صورت جدی و با علاقه شدید نوازندگی پیانو و آهنگسازی را شروع کرد و به سرعت به عنوان نوازنده چیرهدست پیانو و نیز کمکم به عنوان آهنگسازی توانا، سرشناس شد
بتهوون بالاخره شیوه زندگی خود را انتخاب کرد و تا پایان عمر به همین شیوه ادامه داد: به جای کار برای کلیسا یا دربار (کاری که اکثر موسیقیدانان پیش از او میکردند) به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از برگذاری اجراهای عمومی و ٿروش آثارش و نیز دستمزدی که عدهای از اشراف که به توانایی او پی برده بودند و به او میدادند، تأمین میکرد
زندگی او به عنوان موسیقیدان به سه دوره «آغازی»، «میانی» و «پایانی» تقسیم میشود
در دوره آغازی (که تقریباً از سال ۱۸۰۲ آغاز میشود) کارهای بتهوون تحت تأثیر هایدن و موتزارت بود، در حالی که در همان زمان مسیرهای جدیدتر و به تدریج دید وسیعتری در کارهایش را کشف میکرد. بعضی از آثار مهم وی در دوران آغازی: سنفونیهای شماره ۱ و ۲، شش کوارتت زهی، دو کنسرتو پیانو، دوازده سونات پیانو (شامل سوناتهای مشهور پاتفتیک و مهتاب)
دوران میانی کمی بعد از بحران روحی بتهوون به علت کری آغاز شد. آثار بسیار برجستهای که درون مایه اکثر آنها شجاعت، نبرد و ستیز است در این دوران شکل گرفتند. این آثار بزرگترین و مشهورترین آثار موسیقی کلاسیک را شامل میشود. آثار دوره میانی: شش سنفونی (شمارههای ۳ تا ۸)، سه کنسرتو پیانو (شمارههای ۳ تا ۵) و تنها کنسرتوی ویولن، پنج کوارتت زهی (شمارههای ۷ تا ۱۱)، هفت سونات پیانو (شمارههای ۱۳ تا ۱۹) شامل (سوناتهای والدشتاین و آپاسیوناتا، و تنها اپرای بتهوون فیدلیو)
دوره پایانی فعالیتهای بتهوون در سال ۱۸۱۶ آغاز شد. آثار دوران پایانی بسیار قابل ستایشند و آنها را میتوان عمیقاً متفکرانه و بسیار بیانگر سیمای شخصی بتهوون توصیف کرد. همچنین بیشترین ساختار شکنیهای بتهوون را در آثار این دوره میتوان یافت (به طور مثال، کوارتت زهی شماره ۱۴ در دو دیفز مینور دارای ۷ موومان است، آثار برجسته این دوره: سونات پیانوی شماره ۲۹ هامرکلاویر، میسا سولمنیس، سنفونی شماره ۹، آخرین کواتتهای زهی (۱۲ - ۱۶) و آخرین سوناتهای پیانو (۲۰ - ۳۲). بتهوون در این زمان شنوایی خود را به طور کامل از دست داده بود
بتهوون را اینچنین توصیف میکنند: برترین ذهن در کل بشریت
بتهوون بیشتر اوقات با خویشاوندان و بقیه مردم نزاع و به تلخی برخورد میکرد. شخصیت بسیار مرموزی داشت و برای اطرافیانش به مانند یک راز باقی ماند. لباسهایش کثیف و به هم ریخته بود. در آپارتمانهای بسیار به هم ریخته زندگی میکرد. بسیار تغییر مکان میداد. طی ۳۵ سال زندگی در وین حدود چهل بار مکان زندگیاش را تغییر داد. در معامله با ناشرانش همیشه بیدقت بود و اکثر اوقات مشکل مالی داشت
تصور اینکه یک آهنگساز بزرگ ناشنوا باشد (یا بشود) تصور نا خوشایند و دشواری است اما محال نیست. این را زندگی بتهوون بزرگ به ما می گوید. سال 1802 وقتی که مشکلات شنوایی او اوج می گیرد و یاس و افسردگی مثل خوره روحش را می خورد دکتر اسمیت به او توصیه می کند در منطقه ییلاقی Helligenstadt خلوت کند تا روحیه از دست رفته اش را باز یابد.ششم اکتبر همان سال بتهوون وصیت نامهایی می نویسد که در آن سه مرتبه نام یکی از دو برادرش را از قلم می اندازد. چهار روز بعد از آن وصیت نامه تکمیل میشود. اما این آخرین وصیت نامه او نیست. بتهوون دو بار دیگر در سالهای1824 و 1827 (یعنی درست قبل از مرگش) وصیت نامه می نویسد و این هرسه را تا آخرین روز زندگی اش مکتوم نگه می دارد
شوپن

فردریک فرانسوا شوپن (Frédéric François Chopin مارس ۱۸۱۰ - اکتبر ۱۸۴۹) پیانیست و آهنگسازی لهستانی بود.
او در روستای زلازولا در نزدیکی ورشو از مادری لهستانی و پدری فرانسوی بدنیا آمد. پس از آنکه به عنوان یک کودک نابغه در سرزمین مادری اش شناخته شد در ۲۰ سالگی لهستان را برای رفتن به پاریس ترک کرد و در آنجا به عنوان نوازنده، معلم موسیقی و آهنگساز شروع به فعالیت کرد و به مدت ۱۰ سال از ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۷ با ژرژ ساند نویسنده فرانسوی ارتباط داشت. شوپن در تمام طول عمر خوداز ضعف جسمانی رنج میبرد تا آنکه درسال ۱۸۴۹ در ۳۹ سالگی بر اثر سل ریوی درگذشت.
شوپن اغلب آثارش را برای پیانو تنها مینوشت اما در میان کارهایش میتوان قطعاتی برای پیانو و همراهی کننده یافت. ملودی اصل تقویت کننده اثر اوست و هیچ چیزی در آن از تزیین بی دلیل و زاید برخوردار نیست. گرچه در آثارش تکنیک نوازندگی بالایی به چشم میخورد ولی نحو بیان شاعرانه و نوانسها کارهای او را از آثاری که فقط تکنیک نوازندگی در آنها مد نظر قرار گرفتهاست متمایز میکند. او تعدادی از فرمهای موسیقی را ابداع نمود اما مهمترین نوآوریهایش را در غالب فرمهایی مثل سونات پیانو، والس، نوکتورن، اتود، پرلود و پولونز به نمایش گذاشتهاست.
زندگینامه
شوپن در زلازولا شهری در مرکز لهستان به دنیا آمد. پدرش نیکولا شوپن یک مرد فرانسوی بود که اصلیتی لهستانی داشت. او در سال ۱۷۸۲ به لهستان رفت و با تکلا جوستینا که یک لهستانی بود ازدواج کرد و در لهستان سکنی گزید.
بر اساس گفتههای خانواده این آهنگساز، شوپن در ۱ مارس ۱۸۱۰ به دنیا آمدهاست. او همیشه از این تاریخ، به عنوان روز تولدش نام میبرد. ولی مدارک مربوط به غسل تعمیدش ۲۲ فوریه را روز تولد او اعلام میکند که به احتمال زیاد این دوگانگی در اعلام تاریخ تولد او رامی توان تنها به عنوان یک اشتباه از سوی کشیش نویسنده این مدرک دانست(مدرک در ۲۳ آوریل نوشته شده بود که ۸ هفته پس از تولد وی بود).
خانواده شوپن در اکتبر ۱۸۱۰ به ورشو نقل مکان کردند. استعداد موسیقایی شوپن جوان در سالهای آغاز زندگی اش ظهور کرد تا آنجا که در ورشو به لقب موتسارت دوم مشهور شد. شوپن قبل از ۷ سالگی دو پولونز (در سل مینور و در سی بمل ماژور) نوشت که اولی توسط فادر سیبولسکی-سرپرست مدرسه ارگانیست و یکی از معدود ناشران موسیقی در لهستان- منتشر شد. با انعکاس نبوغ خارق العاده او در روزنامههای ورشو، شوپن کوچک مورد توجه و پذیرش سالنهای کنسرت اشرافی در پایتخت قرار گرفت. او از این زمان اجرای کنسرتهای خیریه خود را آغاز کرد و اولین کنسرت پیانو خود را در ۸ سالگی اجرا کرد. او نخستین درسهای حرفهای پیانو را از زیونی (متولد ۱۷۵۶ در بوهم) آموخت. این دوره از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۲۲ به طول انجامید، شوپن از زیونی به نیکی یاد میکرد گرچه او خیلی سریع از استادش پیشی گرفت. یکی دیگر از کسانی که در پیشرفت شوپن نقش بسزایی را ایفا کرد ویلهلم وورفل (متولد ۱۷۹۱ در بوهم) بود. این پیانیست پرآوازه که استاد کنسرواتوار ورشو بود درسهای گرانبهایی را -گرچه نامنظم- در نواختن ارگ -و احتمالاً پیانو- به شوپن آموخت. شوپن در پاییز ۱۸۲۶ نزد جوزف السنر (متولد ۱۷۶۹) آهنگساز کنسرواتوار ورشو شروع به یادگیری تئوری موسیقی، هارمونی و آهنگسازی کرد.
شوپن در ۱۸۲۹ شاهد اجرای یکی از کنسرتهای نیکولو پاگانینی نوازنده بی همتای ویلن در ورشو بود. او همچنین یوهان نپوموکا هومل آهنگساز و پیانیست آلمانی را ملاقات کرد. شوپن در آن سال به وین رفت و دو کنسرت در آنجا اجرا نمود که اجرای آنها باعث شد تا پیامهای متفاوتی را دریافت کند که شامل مقالاتی دلگرم کننده و انتقادهایی در رابطه با آرام نواختن بیش از اندازه او بود.
او در ورشو نخستین اجرا از کنسرتو پیانو در فا مینور را ارائه نمود و اولین اجرا از کنسرتو پیانو دیگرش می مینور را در نشنال تئاتر در ۱۷ مارس ۱۸۳۰ به نمایش گذاشت. در ۱۸۳۰ دوباره به وین رفت و این دو کنسرتو پیانو اش را اجرا نمود.
شوپن در وین خبرهایی درباره شورش ماه نوامبر روسیه علیه لهستان شنید که این باعث شداز تصمیمش برای بازگشتن به کشورش صرف نظر کند. او چند ماه دیگر در وین اقامت گزید و پس از آن به مونیخ و اشتوتگارت و سپس در اوایل اکتبر به پاریس رفت. شوپن تا پیش از این بسیاری از آثار مهم خود را تصنیف کرده بود که تعدادی از اتودهای اپوس ۱۰ و دو کنسرتو پیانو اش از آن جملهاند.
فعالیت در پاریس
شوپن در پاریس با چند تن از بهترین پیانیستهای آن زمان آشنا شد که فردریش کالکبرنر، فردیناند هیلر و فرانتس لیست از آن جمله هستند و در همین زمان بود که ارتباط صمیمی او با آهنگسازانی مثل هکتور برلیوز، فلیکس مندلسون و وینچنتزو بلینی شکل گرفت. موسیقی او تا پیش از این توسط آهنگسازان بسیاری مورد تحسین قرار گرفته بود تا جایی که روبرت شومان درباره او به دیگران گفت:آقایان، کلاهتان را به احترام یک نابغه بردارید.
شوپن در ۱۸۳۵ با خانواده اش در کارلسبد ملاقات کرد و آنها را تا محل سکونتشان در دشن و سپس تا ورشو همراهی کرد و پس از آن چند هفتهای را در درسنین اقامت گزید و بعد به لیپزیگ عزیمت کرد و در آنجا مندلسون و شومان را ملاقات نمود. او هنگام بازگشت از این سفر دچار حمله شدید تنگی نفس شد که این حمله به قدری طاقت فرسا بود که روزنامههای لهستانی خبر درگذشت او را منتشر کردند.
شوپن در ۱۸۳۸ با ژرژ ساند -که شش سال بزرگتر از او بود- آشنا شد و این رابطه که به سختی میتوان درباره شیرین یا تلخ بودنش قضاوت کرد تا سال ۱۸۴۷ به طول انجامید. آنها در زمستان ۱۸۳۹ به مایورکا رفتند که هوای نامساعد آنجا و نمناک بودن اتاقهایی که شوپن در آنها اقامت داشت، تأثیر بسیار بدی بر سلامتی وی گذاشت تا آنجا که آنها مجبور به بازگشت به خانه شدند و شوپن پس از آن دیگر هرگز نتوانست سلامت خود را بازیابد. در سال ۱۸۴۵ مشکلات زیادی در رابطه بین شوپن و ساند ظاهر شد و در ۱۸۴۶ این رابطه با ورود مشکلات خانوادگی تیره تر گردید و این همان سالی بود که ساند یکی از رمانهایش به نام نوکرزیا فلوریانی را که اصلاً برای شوپن خوشایند نبود را منتشر کرد. داستان این رمان به داستان یک هنرپیشه ثروتمند و یک شاهزاده بیمار برمی گردد که احتمالاً بازتابی از روابط میان خود او و شوپن است. مشکلات خانوادگی سرانجام در سال ۱۸۴۷ به قدری قوت گرفت که منجر به قطع رابطه شوپن با ساند شد.
آخرین سالهای زندگی
شوپن در ۱۸۴۸ آخرین کنسرتش را در پاریس اجرا نمود و سپس به اسکاتلند و انگلستان رفت اما شدیدا بیمار شد تا آنکه در ۱۷ اکتبر ۱۸۴۹ هنگامی که به پاریس باز میگشت، در خانه خواهرش لودویکا درگذشت. روز پس از آن ماسکی از صورت و دستهایش ساختند و سپس بدن او را گورستان پر لاشز به خاک سپردند.
آثار
همه آثار شوپن برای پیانو نوشته شدهاند که این آثار یا به صورت تکنواز هستند یا با همراهی پیانو دوم، ویلن، ویلن سل، آواز و یا ارکستر.
آثار طولانی او همانند ۴ بالاد، ۴اسکرتزو، بارکاروله۶۰.Op ،فانتزی ۴۹.Op و سوناتهایش همانند آثار کوتاه تر او مثل ایمپرومتوها، مازورکاها، نوکتورنها، والسها و پولونزهای او، جایگاهی تثبیت شده در بین آثار (رپرتوار) پیانو دارند.دو مجموعه مهم شوپن برای پیانو تنها عبارت اند از ۲۴ پرلود ۲۸.op و اتودهای ۱۰.op و ۲۵.op.
انواع نیم پرده
انواع نیم پرده:
نیم پرده دو نوع است:
1)نیم پرده ی دیاتونیک(Diatonique):
همیشه بین دو نت غیر همنام و البته پیاپی جا میگیره.
هر دو نت تشکیل دهنده ی نیم پرده ی دیاتونیک،میتونن با یا بدون نشونه های تغییر دهنده باشن.
2)نیم پرده ی کروماتیک(Chromatique):
همیشه بین دو نت همنام و در جای همانند روی حامل قرار میگیره.این نیم پرده همیشه بین یک نت و همان نت که دیز یا بمل شده،به وجود میاد.به عبارت دیگه حداقل یکی از دو نت تشکیل دهنده باید علامت تغییر دهنده داشته باشه.
نکته:هر وقت فاصله ی یک پرده ای بین نت های پیاپی به دو نیم پرده تقسیم شه،یکی از نیم پرده ها دیاتونیک و دیگری کروماتیک خواهد بود.
مثلا بین نت های (دو) و (ر) نت دو0دیز نیم پرئه ی اول رو کروماتیک و دومی رو دیاتونیک میکنه.و در نت ر-بمل بر عکسه.
در مباحث قبلی گفتم که فاصله یک پرده ای بین دو نت پی در پی رو دوم بزرگ و فاصله ی 1 پرده ای بین همچین نت هایی رو دوم کوچک میگیم.حالا اینجا حرفمو کاملتر میکنم و میگم:فاصله ی نیم پرده ی دیاتونیک رو( دوم کوچک) نیم پرده ی کروماتیک رو اول (افزوده) میگن.
این موضوع به طور مفصل گفته خواهد شد.
نیم پرده دو نوع است:
1)نیم پرده ی دیاتونیک(Diatonique):
همیشه بین دو نت غیر همنام و البته پیاپی جا میگیره.
هر دو نت تشکیل دهنده ی نیم پرده ی دیاتونیک،میتونن با یا بدون نشونه های تغییر دهنده باشن.
2)نیم پرده ی کروماتیک(Chromatique):
همیشه بین دو نت همنام و در جای همانند روی حامل قرار میگیره.این نیم پرده همیشه بین یک نت و همان نت که دیز یا بمل شده،به وجود میاد.به عبارت دیگه حداقل یکی از دو نت تشکیل دهنده باید علامت تغییر دهنده داشته باشه.
نکته:هر وقت فاصله ی یک پرده ای بین نت های پیاپی به دو نیم پرده تقسیم شه،یکی از نیم پرده ها دیاتونیک و دیگری کروماتیک خواهد بود.
مثلا بین نت های (دو) و (ر) نت دو0دیز نیم پرئه ی اول رو کروماتیک و دومی رو دیاتونیک میکنه.و در نت ر-بمل بر عکسه.
در مباحث قبلی گفتم که فاصله یک پرده ای بین دو نت پی در پی رو دوم بزرگ و فاصله ی 1 پرده ای بین همچین نت هایی رو دوم کوچک میگیم.حالا اینجا حرفمو کاملتر میکنم و میگم:فاصله ی نیم پرده ی دیاتونیک رو( دوم کوچک) نیم پرده ی کروماتیک رو اول (افزوده) میگن.
این موضوع به طور مفصل گفته خواهد شد.
دیز-بمل-بکار-سری-کرن
تو موسیقی نشونه هایی وجود داره که نقششون زیر و بم کردن نت ها به اندازه ی نیم پردست.این کار بدون اینکه جای نت ها روی حامل عوض شه انجم پذیره.
در تئوری موسیقی غربی این علائم میتونن هر نت رو یک یا دو نیم پرده زیر و بم میکنن.نام این نشونه ها از زبان فرانسوی گرفته شده.
این علائم به شرح زیر هستن:
دیز(DIESE # ): این علامت هر وقت سمت چپ نتی قرار بگیره،اون رو نیم پرده بالا میبره یا زیر میکنه.که اصطلاحا میگن نت رو دیز کرده.هر وقت فاصله ی بین دو نت یک پرده باشه و این علامت رو کنار نت اول عینی نتی که بم تره بذاریم،فاصله ی این دو نت نیم پرده میشه.
بمل(BEMOL):این علامت هر وقت سمت چپ نتی قرار بگیره اون رو نیم پرده پایین میاره یا بم میکنه.که بازم میگن نت بمل شده.مثلا برای اینکه فاصله ی نیم پرده ی بزرگ به دوم کوچک تبدیل شود،این علامت رو باید قبل از نت زیر تر قرار داد.
دوبل دیز و دوبل بمل(Double Diese & Double Bemol):
هر وقت دو تا علامت دیز یا دو تا علامت بمل کنار 1 نت قرار بگیره اون نت رو دو مرتبه بالا میبره یا دو نیم پرده زیر میکنه.در موسیقی قبلی مثلا نت (دو) دوبل دیز عملا صدای نت (ر) رو میده.
دوبل بمل هم به همین صورته با این تفاوت که دوبل بمل دو نیم پرده نت رو بم میکنه.
بکار(BECARRE):
این علامت وقتی در سمت چپ نتی که قبلا دیز یا بمل شده قرار بگیره،اثر های دیز و بمل رو خنثی کرده و نت رو به حالت اولیش بر میگردونه.
سری و کرن(SORI & KORON):
این علائم هم مثل بقی علامت ها هستن با این تفاوت که این دو علامت به جای نیم پرده،ربع پرده نت رو زیر یا بم میکنه.مثلا نت دو-سری بین نت های دو و دو-دیز قرار میگیره و مثلا نت سی-کرن بین نت های سی و سی –بمل.
باید به دو نکته توجه داشت
1 اینکه دوبل سری و دوبل کرن وجود نداره.
2 اینکه برای خنثی کردن این دو علامت،بکار همچنان موثر است.
نشانه های تغییر دهنده تو دو وضع به کار میرن.
1 اینکه اون ها رو با ترتیبی ویژه و منظوری خاص،در اول هر موسیقی و نیز در آغاز هر خط حامل،میان علامت کلید و کسر میزان قرار میدن.در اینصورت دستور تغییر نت ها تو کل قطعه باید انجام شه.اگر هم هر جا بخوان این علائم رو از بین ببرن ، در کنار نتی که از ابتدا دیز شده،علامت بکار قرار میدن.و این علامت فقط داخل همون میزان عملکرد داره.و وقتی میزان تموم شد دوباره جلوی اون نتی که بکار شده بود علامت دیز رو قرار میدن و قطعه به حالت اولیه یا پیشین بر میگرده.
چند نکته ی دیگه هم وجود داره:
1 اینکه کاربرد نشونه ی بکار در اول قطعه کاملا عاری از مفهومه.
2 اینکه نشانه های آغاز قطعه حتما باید در اول هر حامل نوشته شن.
و 3،نشانه های دوبل در این وضع بکار نمیرن.
وضع بدی استفاده از این نشانه ها این است که در لحظه هایی از قطعه و به خاطر زیباتر کردن اون لحظه ها یا موارد دیگه،بدون اون ترتیب ویژه که تو بالا گفتم،استفاده کنیم.
تو این حالت اعتبارشون از لحظه ی استفاده تا پایان میزانه.و اگه تو میزان های بعدی هم احتیاج به این نشونه ها داشته باشیم،باید باز هم اونارو تکرار کنیم.
در تئوری موسیقی غربی این علائم میتونن هر نت رو یک یا دو نیم پرده زیر و بم میکنن.نام این نشونه ها از زبان فرانسوی گرفته شده.
این علائم به شرح زیر هستن:
دیز(DIESE # ): این علامت هر وقت سمت چپ نتی قرار بگیره،اون رو نیم پرده بالا میبره یا زیر میکنه.که اصطلاحا میگن نت رو دیز کرده.هر وقت فاصله ی بین دو نت یک پرده باشه و این علامت رو کنار نت اول عینی نتی که بم تره بذاریم،فاصله ی این دو نت نیم پرده میشه.
بمل(BEMOL):این علامت هر وقت سمت چپ نتی قرار بگیره اون رو نیم پرده پایین میاره یا بم میکنه.که بازم میگن نت بمل شده.مثلا برای اینکه فاصله ی نیم پرده ی بزرگ به دوم کوچک تبدیل شود،این علامت رو باید قبل از نت زیر تر قرار داد.
دوبل دیز و دوبل بمل(Double Diese & Double Bemol):
هر وقت دو تا علامت دیز یا دو تا علامت بمل کنار 1 نت قرار بگیره اون نت رو دو مرتبه بالا میبره یا دو نیم پرده زیر میکنه.در موسیقی قبلی مثلا نت (دو) دوبل دیز عملا صدای نت (ر) رو میده.
دوبل بمل هم به همین صورته با این تفاوت که دوبل بمل دو نیم پرده نت رو بم میکنه.
بکار(BECARRE):
این علامت وقتی در سمت چپ نتی که قبلا دیز یا بمل شده قرار بگیره،اثر های دیز و بمل رو خنثی کرده و نت رو به حالت اولیش بر میگردونه.
سری و کرن(SORI & KORON):
این علائم هم مثل بقی علامت ها هستن با این تفاوت که این دو علامت به جای نیم پرده،ربع پرده نت رو زیر یا بم میکنه.مثلا نت دو-سری بین نت های دو و دو-دیز قرار میگیره و مثلا نت سی-کرن بین نت های سی و سی –بمل.
باید به دو نکته توجه داشت
1 اینکه دوبل سری و دوبل کرن وجود نداره.
2 اینکه برای خنثی کردن این دو علامت،بکار همچنان موثر است.
نشانه های تغییر دهنده تو دو وضع به کار میرن.
1 اینکه اون ها رو با ترتیبی ویژه و منظوری خاص،در اول هر موسیقی و نیز در آغاز هر خط حامل،میان علامت کلید و کسر میزان قرار میدن.در اینصورت دستور تغییر نت ها تو کل قطعه باید انجام شه.اگر هم هر جا بخوان این علائم رو از بین ببرن ، در کنار نتی که از ابتدا دیز شده،علامت بکار قرار میدن.و این علامت فقط داخل همون میزان عملکرد داره.و وقتی میزان تموم شد دوباره جلوی اون نتی که بکار شده بود علامت دیز رو قرار میدن و قطعه به حالت اولیه یا پیشین بر میگرده.
چند نکته ی دیگه هم وجود داره:
1 اینکه کاربرد نشونه ی بکار در اول قطعه کاملا عاری از مفهومه.
2 اینکه نشانه های آغاز قطعه حتما باید در اول هر حامل نوشته شن.
و 3،نشانه های دوبل در این وضع بکار نمیرن.
وضع بدی استفاده از این نشانه ها این است که در لحظه هایی از قطعه و به خاطر زیباتر کردن اون لحظه ها یا موارد دیگه،بدون اون ترتیب ویژه که تو بالا گفتم،استفاده کنیم.
تو این حالت اعتبارشون از لحظه ی استفاده تا پایان میزانه.و اگه تو میزان های بعدی هم احتیاج به این نشونه ها داشته باشیم،باید باز هم اونارو تکرار کنیم.
پرده و نیم پرده
ما میدونیم اگه نت ها رو پشت سر هم بنویسیم،فاصلهی هر دو نت دنبال هم همیشه دومه.هر چند که فاصله های دوم همیشه با هم برابر نیستن و بعضیاشون با فاصله ی 1 پرده و بعضی ها با فاصله ی نیم پرده از هم قرار گرفتن.فاصله های دوم 1 پرده ای رو دوم بزرگ و فاصله ی دوم نیم پرده ای رو دوم کوچیک میگن.
فاصله ی دوم کوچک همیشه بین نت های می-فا و سی-دو و فاصله های دوم بزرگ همیشه بین بقیه نت ها قرار دارن.
تو تئوری موسیقی قبل فرض بر اینه که هر فاصله ی دوم بزرگ قابل تقسیم به دو فاصله ی دو کوچکه.نیم پرده های حاصل ازین تقسیم،در عمل برابره با فاصله های نیم پردهای دوم کوچک هستن.بنابر این اگه همه ی فاصله های دوم بزرگ رو به تکه های نیم پرده ای تقسیم کنیم،در اوکتاو 12 نیم پرده ی دیاتونیک یا کروماتیک(یعنی 12 قسمت برابر) خواهیم داشت.
نیم پرده در موسیقی غربی ،کوچکترین فاصله ی بین دو نته.نیم پرده هم اقسام مختلفی داره که تو درسای بعدی به تشریحشون خواهیم پرداخت.
فاصله ی دوم کوچک همیشه بین نت های می-فا و سی-دو و فاصله های دوم بزرگ همیشه بین بقیه نت ها قرار دارن.
تو تئوری موسیقی قبل فرض بر اینه که هر فاصله ی دوم بزرگ قابل تقسیم به دو فاصله ی دو کوچکه.نیم پرده های حاصل ازین تقسیم،در عمل برابره با فاصله های نیم پردهای دوم کوچک هستن.بنابر این اگه همه ی فاصله های دوم بزرگ رو به تکه های نیم پرده ای تقسیم کنیم،در اوکتاو 12 نیم پرده ی دیاتونیک یا کروماتیک(یعنی 12 قسمت برابر) خواهیم داشت.
نیم پرده در موسیقی غربی ،کوچکترین فاصله ی بین دو نته.نیم پرده هم اقسام مختلفی داره که تو درسای بعدی به تشریحشون خواهیم پرداخت.
تبدیل فاصله ی ترکیبی به ساده
گاهی لازمه فاصله ی ترکیبی رو به فاصله ی ساده تبدیل کنیم.برای این کار کافیه که از عدد ترکیبی اون قدر عدد 7 روکم کنیم که عددی بین 1 تا 8 به دست بیاد.مثلا اگه بخوایم فاصله ی 11 ام رو به ساده تبدیل کنیم،عدد 7 رو از 11 کم میکنیم.و عدد 4 به دست میاد.یعنی تبدیل به فاصله ی ساده ی چهارم شده.
فاصله ی ساده و ترکیبی
وقتی فاصله ی دو نت از مرز 1 اوکتاو تجاوز نکنه،این فاصله رو ساده میگن.
حالا اگه فاصله دو نت خارج ازمرز اوکتاو باشه،اون رو فاصله ی ترکیبی میگن.
یعنی فاصله های یکم،دوم،سوم،چهارم،پنجم،ششم،هفتم و هشتم ساده هستن.
از فاصله نهم به بالا رو فاصله ی ترکیبی میگن.
حالا اگه فاصله دو نت خارج ازمرز اوکتاو باشه،اون رو فاصله ی ترکیبی میگن.
یعنی فاصله های یکم،دوم،سوم،چهارم،پنجم،ششم،هفتم و هشتم ساده هستن.
از فاصله نهم به بالا رو فاصله ی ترکیبی میگن.
اندازه گیری فاصله
برای اندازه گیریه فاصله ی بین دو نت لازمه که همهی نت های تشکیل دهنده ی اون فاصله شمرده شن عدد به دست اومده به صورت ترکیبی بیان بشه.
مثلا فاصله ی بین دو نت (دو) و( ر) دومه.برای اینکه فاصله از دو نت تشکیل شده.یا مثلا فاصله ی بین دو نت (ر) و (سل) چهارمه.چون از چهار نت (ر)،(می)،(فا) و (سل) تشکیل شده.
در فاصله قرار دادی وجود داره که نت بم فاصله قبل از نت زیر آن بیان میشه.و برای پیدا کردن فاصله باید از نت بم شروع به شمردن کنیم.همچنین باید نت آخر یا زیرترین نت فاصله رو بشماریم
مثلا فاصله ی بین دو نت (دو) و( ر) دومه.برای اینکه فاصله از دو نت تشکیل شده.یا مثلا فاصله ی بین دو نت (ر) و (سل) چهارمه.چون از چهار نت (ر)،(می)،(فا) و (سل) تشکیل شده.
در فاصله قرار دادی وجود داره که نت بم فاصله قبل از نت زیر آن بیان میشه.و برای پیدا کردن فاصله باید از نت بم شروع به شمردن کنیم.همچنین باید نت آخر یا زیرترین نت فاصله رو بشماریم
فاصله در موسیقی
قبل ازین در مورد زیر و بمی نت های موسیقی صحبت شد.الان میدونیم که نت های موسیقی در سطوح مختلف زیر و بمی قرار میگیرن.و میدونیم که هر چی بالا تر بریم صدای نت زیر تر و هر چی پایین تر بیایم،بم تر میشه.از این موضوع میتونیم بفهمیم که بین هر دو نت فاصله ای وجود داره.مشخصه این دو نت از نظر زیر و بمی هر چی از هم دور تر باشن فاصله ی بینشون هم بیشتره.
خلاصه اینکه فاصله تو موسیقی عبارته از مسافت بین هر دو نت موسیقی.یا اختلاف دو نت از نظر زیر و بمی یا اختلاف سطح آن دو روی حامل
خلاصه اینکه فاصله تو موسیقی عبارته از مسافت بین هر دو نت موسیقی.یا اختلاف دو نت از نظر زیر و بمی یا اختلاف سطح آن دو روی حامل
ضد ضرب
هر وقت در ضرب قوی(نیمه قوی یا در قسمت قوی هر ضرب) در یک یا چند میزان پی در پی سکوت بیاد،و در هر ضرب ضعیف(نیمه ضعیف یا قسمت ضعیف هر ضرب)صوت ظاهر شه،این حالت رو ضد ضرب میگیم.ضد ضرب هم 1 نوع سنکوپه.
سنکوپ
نمود تاکید یعنی قوت و ضعف ضرب ها در وزن ها و میزان های مختلف تقریبا قابل درکه.به طوری که میشه با 1کم ورزیدگی این نمود رو تنها با شنیدن آهنگ متوجه شد.
اما گاهی به دلایل مختلف لازم میشه کد در موسیقی از روشنی و صراحت وزن یا دوره های ضرب کاسته شه و تاکید تا اندازه ای نا روشنی کشیده شه.به گفته ی دیگه ضرب قوی اون موقع که انتظارش رو داریم ظاهر نشه.حالا چجوری میشه این حالت رو ایجاد کنیم؟؟
بهترین راه اینه که ضرب قوی در دنباله ی صوت ضرب ضعیف پیش از اون و چسبیده به اون بیاد.
تو 1نمونه ی روزمره در زندگی سنکوپ مثه اینه که راه رونده ای که با زمان برابر قدم بر میداره و میذاره ناگهان و بدن انتظار پاش به داخل گودالی بره و در نتیجه زمان برخورد پاش به زمان کمی به عقب بیفته.
اما گاهی به دلایل مختلف لازم میشه کد در موسیقی از روشنی و صراحت وزن یا دوره های ضرب کاسته شه و تاکید تا اندازه ای نا روشنی کشیده شه.به گفته ی دیگه ضرب قوی اون موقع که انتظارش رو داریم ظاهر نشه.حالا چجوری میشه این حالت رو ایجاد کنیم؟؟
بهترین راه اینه که ضرب قوی در دنباله ی صوت ضرب ضعیف پیش از اون و چسبیده به اون بیاد.
تو 1نمونه ی روزمره در زندگی سنکوپ مثه اینه که راه رونده ای که با زمان برابر قدم بر میداره و میذاره ناگهان و بدن انتظار پاش به داخل گودالی بره و در نتیجه زمان برخورد پاش به زمان کمی به عقب بیفته.
سه بر دو و دو بر سه،و تقسیمات وابسته
در روند 1 آهنگ گاهی لازم میشه که یکی یا چند تا از شکل های نت،به جای دو قسمت به سه قسمت تقسیم شود.این رو سه بر دو یا تریوله((triolet میگن.روی قسمت های سه گانه خطی منحنی یا گوشه دار میذارن.و در بینش عدد 3 رو مینویسن.این یعنی سه نت زمانی برابر با تقسیم دو تایی عادی اشغال میکنه.یعنی تو نواختن باید جوری زده شه که آهنگ از ریتم نیفته.
مثلا گاهی به جای اینکه 1 نت ساه به دو چنگ تقسیم شه به سه چنگ تقسیم میشه.
سکستوله:
بعضی وقت ها هم به جای تقسیم به چهار شدن نت به 6 قسمت تقسیم میشه.این تقسیم رو 6 بر 4 یا سکستوله(sextolet) میگن.مثلا در میزان چهار چهارم یک ساه به 6 تا دو لا چنگ تقسیم میشه
دوئوله:
وقتی نتی که دارای تقسیمات سه تاییه به دو قسمت مساوی تقسیم یشه،این تقسیم رو دو بر سه یا دوئوله((Duolet میگن.مثلا در میزان شش و هشت به جای سه چنگ دو چنگ نوشته شود
تو این وزن،گاهی قسمت های دو گانه هم هر کدوم به دو قسمت تبدبل میشن.و در مجموع 4 قسمتی میشن.این صورت وقتی پیش میآد که ترکیبای قبلی 6 قسمتی باشن.این شکل رو کوادروپله یا چهار بر سه میگن.یعنی به جای سه نت،4نت هم زمان با همون سه نت نواخته شن.
تقسیمات دیگه ای هم هستن که بعدا بهشون اشاره میکنم.
مثلا گاهی به جای اینکه 1 نت ساه به دو چنگ تقسیم شه به سه چنگ تقسیم میشه.
سکستوله:
بعضی وقت ها هم به جای تقسیم به چهار شدن نت به 6 قسمت تقسیم میشه.این تقسیم رو 6 بر 4 یا سکستوله(sextolet) میگن.مثلا در میزان چهار چهارم یک ساه به 6 تا دو لا چنگ تقسیم میشه
دوئوله:
وقتی نتی که دارای تقسیمات سه تاییه به دو قسمت مساوی تقسیم یشه،این تقسیم رو دو بر سه یا دوئوله((Duolet میگن.مثلا در میزان شش و هشت به جای سه چنگ دو چنگ نوشته شود
تو این وزن،گاهی قسمت های دو گانه هم هر کدوم به دو قسمت تبدبل میشن.و در مجموع 4 قسمتی میشن.این صورت وقتی پیش میآد که ترکیبای قبلی 6 قسمتی باشن.این شکل رو کوادروپله یا چهار بر سه میگن.یعنی به جای سه نت،4نت هم زمان با همون سه نت نواخته شن.
تقسیمات دیگه ای هم هستن که بعدا بهشون اشاره میکنم.
وزن خوانی در میزان های ترکیبی
در وزن های ترکیبی،حرکت دست بر اساس وزن های ساده تنظیم میشه.و تنها با اشاره های گوناگون دست(تا اندازه ای به سلیقه ی شخص)،لحظه های تقسیم سه تایی رو ، لا به لای حرکات اصلی نشون میدن.مثلا برای8/6
وزن خوانی در میزان های ساده
در میزان 2 دست برای نشان دادن ضرب اول از بالا به پایین(متمایل به بیرون)و برای ضرب دوم،از پایین به بالا (متمایل به مرکز) حرکت میکنه
در میزان 3 برای ضرب اول دست از بالا به پایین (متمایل به مرکز بدن)،برای ضرب دوم از مرکز به کنار بدن و برای ضرب سوم از کنار به بالا حرکت میکند.

در وزن 4 دست برای ضرب اول از بالا به پایین (متمایل به بیرون بدن)برای ضرب دوم از کنار به مرکز،برای ضرب سوم از مرکز به کنار و برای ضرب چهارم از کنار به بالا حرکت میکنه.
در میزان 3 برای ضرب اول دست از بالا به پایین (متمایل به مرکز بدن)،برای ضرب دوم از مرکز به کنار بدن و برای ضرب سوم از کنار به بالا حرکت میکند.
در وزن 4 دست برای ضرب اول از بالا به پایین (متمایل به بیرون بدن)برای ضرب دوم از کنار به مرکز،برای ضرب سوم از مرکز به کنار و برای ضرب چهارم از کنار به بالا حرکت میکنه.
وزن خوانی
یکی از تمرینای خوب برای فراگیری 1آهنگ وزن خوانیه اونه.در این تمرین فرا گیرنده به منظور درک یا برای به خاطر سپردن وزن آهنگ،پیش از اجرا معمولا با دست راست خودش حرکت هایی انجام میده.(یکی از کار هایی که رهبر ارکستر به اون مبادرت میکنه،تکان دادن هر دو دست ب قصد القای وزن آهنگ به نوازندگان یا سرایندگانه).این حرکت ها در هر وزن به شکل ویژه ایه.
تقسیم بندی میزان های ترکیبی
دو تایی:
6/4 =هر میزان برابر با دو سفید نقطه دار(هر یک 4/3 گرد)
6/8 =هر میزان برابر با دو سیاه نقطه دار(هر یک 8/3 گرد)
6/16=هر میزان برابر با دو چنگ نقطه دار(هر یک 16/3 گرد)
سه تایی:
9/4=هر میزان برابر با سه سفید نقطه دار (هر یک4/3 گرد)
9/8=هر میزان برابر با سه سیاه نقطه دار (هر یک 8/3 گرد)
9/16=هر میزان برابر با سه چنگ نقطه دار(هر یک 16/3 گرد)
چهار تایی:
12/4=هر میزان برابر با جهار سفید نقطه دار(هر یک 4/3 گرد)
12/8=هر میزان برابر با چهار سیاه نقطه دار(هر یک 8/3 گرد)
12/16=هر میزان برابر با چهار چنگ نقطه دار(هر یک 16/3 گرد)
6/4 =هر میزان برابر با دو سفید نقطه دار(هر یک 4/3 گرد)
6/8 =هر میزان برابر با دو سیاه نقطه دار(هر یک 8/3 گرد)
6/16=هر میزان برابر با دو چنگ نقطه دار(هر یک 16/3 گرد)
سه تایی:
9/4=هر میزان برابر با سه سفید نقطه دار (هر یک4/3 گرد)
9/8=هر میزان برابر با سه سیاه نقطه دار (هر یک 8/3 گرد)
9/16=هر میزان برابر با سه چنگ نقطه دار(هر یک 16/3 گرد)
چهار تایی:
12/4=هر میزان برابر با جهار سفید نقطه دار(هر یک 4/3 گرد)
12/8=هر میزان برابر با چهار سیاه نقطه دار(هر یک 8/3 گرد)
12/16=هر میزان برابر با چهار چنگ نقطه دار(هر یک 16/3 گرد)
میزان ترکیبی
هر میزان ساده اعم از دو تایی یا سه تایی رو میتونیم به صورت میزان ترکیبی در بیاریم.به عبارت دیگه هر میزان ساده رو میتونیم با نقطه دار کردن شکل نت واحد ضربه،به میزان ترکیبی تبدیل کرد.اما در میزان اخیر،کسر میزان (و تا اندازه ای،واحد ضرب)تغییر میکنه.فرض میکنیم میخوایم میزان 4/2رو به میزان ترکیبی تبدیل کنیم.میدونیم تو این میزان واحد ضرب نت سیاهه.اگه سمت راست سیاه 1نقطه بذاریم،شکل جدید به سه چنگ قابل تقسیمه.که به خاطر تجلی هر میزان تازه(و دشواری عینی و ذهنی محاسبه،اگه شکل سیاه همچنان واحد ضرب بمونه)شکل چنگ رو واحد ضرب میشماریم.در حالت کنونی هر میزان از 6 چنگ تشکیل شده.کسر میزان 8/6
تقسیم بندی وزن ها
وزن دو تایی:
2/2 =در هر میزان دو ضربه و هر ضربه با شکل سفید
2/4 =در هر میزان دو ضربه و هر ضربه با شکل سیاه
2/8 =در هر میزان دو ضربه و هر ضربه با شکل چنگ
وزن سه تایی:
3/2 =در هر میزان سه ضربه و هر ضربه با شکل سفید
3/4 =در هر میزان سه ضربه و هر ضربه با شکل سیاه
3/8 =در هر میزان سه ضربه و هر ضربه به شکل چنگ
وزن چهارتایی:
4/2 =در هر میزان چهار ضربه و هر ضربه با شکل سفید
4/4 =در هر میزان چهار ضربه و هر ضربه با شکل سیاه
4/8 =در هر میزان چهار ضربه و هر ضربه با شکل چنگ
2/2 =در هر میزان دو ضربه و هر ضربه با شکل سفید
2/4 =در هر میزان دو ضربه و هر ضربه با شکل سیاه
2/8 =در هر میزان دو ضربه و هر ضربه با شکل چنگ
وزن سه تایی:
3/2 =در هر میزان سه ضربه و هر ضربه با شکل سفید
3/4 =در هر میزان سه ضربه و هر ضربه با شکل سیاه
3/8 =در هر میزان سه ضربه و هر ضربه به شکل چنگ
وزن چهارتایی:
4/2 =در هر میزان چهار ضربه و هر ضربه با شکل سفید
4/4 =در هر میزان چهار ضربه و هر ضربه با شکل سیاه
4/8 =در هر میزان چهار ضربه و هر ضربه با شکل چنگ
کسر میزان
نشونه ی دیگه ی تعیین کننده ی وزن در هر آهنگ یا قطعه ی موسیقی کسر میزانه.این نشونه به صرت کسر متعارفی نوشته میشه.عینی از دو رقم.یکی صورته یکی مخرج.
قبلا گفته شد که در هر میزان دو تایی 2 یا 4 یا 8 ...،سفید یا سیاه یا چنگ .... به کار برده میشه.
میدونیم ارزش نت سفید 2/1(یک دوم) نت گرد،سیاه 4/1 نت گرد،چنگ 8/1 نت گرد و ... است.
این نسبت های کسری تو ساختن کسر میزان نقش دارن.اگر در هر میزان دو تایی،دو سفید به کار بره،که هر سفید واحد ضرب باشه(2/2 = 2/1×2 ) ، کسر میزان نشان دهنده ی این وزن عبارته از : 2/2
کسر میزان بهتره با اعداد انگلیسی نشون داده بشه.
به گفته ی دیگه رقم مخرج در کسر میزان،نمودار نتی است که(نسبت به نت گرد) واحد قرار گرفته.مثلا عدد 4 در مخرج کسر نشونه ی اینه که نت سیاه واحد ضرب قرار گرفته.و در این وزن روشنه که هر چنگ نیم ضرب و هر سفید دو ضرب.عدد 8 در مخرج یعنی اینکه نت چنگ واحد ضربه و هر نت سیاه دو ضرب و سفید چهار ضرب.
عدد صورت هم نشونه ی تعداد واحد ضرب تو هر میزانه.
مثلا صورت دو نشونه ی میزان دو ضربی ،و عدد سه نشونه ی میزان سه ضربی است.
قبلا گفته شد که در هر میزان دو تایی 2 یا 4 یا 8 ...،سفید یا سیاه یا چنگ .... به کار برده میشه.
میدونیم ارزش نت سفید 2/1(یک دوم) نت گرد،سیاه 4/1 نت گرد،چنگ 8/1 نت گرد و ... است.
این نسبت های کسری تو ساختن کسر میزان نقش دارن.اگر در هر میزان دو تایی،دو سفید به کار بره،که هر سفید واحد ضرب باشه(2/2 = 2/1×2 ) ، کسر میزان نشان دهنده ی این وزن عبارته از : 2/2
کسر میزان بهتره با اعداد انگلیسی نشون داده بشه.
به گفته ی دیگه رقم مخرج در کسر میزان،نمودار نتی است که(نسبت به نت گرد) واحد قرار گرفته.مثلا عدد 4 در مخرج کسر نشونه ی اینه که نت سیاه واحد ضرب قرار گرفته.و در این وزن روشنه که هر چنگ نیم ضرب و هر سفید دو ضرب.عدد 8 در مخرج یعنی اینکه نت چنگ واحد ضربه و هر نت سیاه دو ضرب و سفید چهار ضرب.
عدد صورت هم نشونه ی تعداد واحد ضرب تو هر میزانه.
مثلا صورت دو نشونه ی میزان دو ضربی ،و عدد سه نشونه ی میزان سه ضربی است.
گونه های میزان
میزان چهار نوعه:
1-میزان دو تایی:هر دوره ی اون متشکله از دو ضرب(یا توان هایی از دو ضرب)در هر میزان دو تایی
2و4و8 ... شکل سفید،سیاه،چنگ یا ... به کار میره.
2-میزان سه تایی:هر دوره ی اون متشکله از سه ضربست.در هر میزان سه تایی 3سفید،3سیاه،3چنگ،... به کار میره.
گونه های 1 و 2 رو میزان های ساده میگن.میزان ساده به طور کلی عبارت است از میزانی که در اون تنها 1نوع واحد ضرب به کار رفته باشه و این واحد تنها به 2(یا مضرب ای زوج 2)تقسیم شه.
3-میزان ترکیبی: (... گاهی لازمه 1 ارزش زمانی به سه قسمت ... تقسیم شه).میزان ترکیبی در واقع میزان ساده ایه که هر واحد ضربه در اون به سه قسمت تقسیم شده باشه و قسمت های این قسمت های سه گانه تا اندازه ای واحد ضرب پنداشته شدن.این میزان رو از این جهت ترکیبی میگیم که تو اون هم واحد اصلی ضرب و هم واحد سه تایی نقش داره.
4-میزان پیچیده و لنگ:تو ساده ترین تعریف هر دوره ی این میزان آمیزه ای است از مضرب ها و مجموع های اعداد 2 و 3.(تشریح این وزن خیلی سنگینه به همین خاطر تو فصل های جلو تر توضیحشو میگم.)
1-میزان دو تایی:هر دوره ی اون متشکله از دو ضرب(یا توان هایی از دو ضرب)در هر میزان دو تایی
2و4و8 ... شکل سفید،سیاه،چنگ یا ... به کار میره.
2-میزان سه تایی:هر دوره ی اون متشکله از سه ضربست.در هر میزان سه تایی 3سفید،3سیاه،3چنگ،... به کار میره.
گونه های 1 و 2 رو میزان های ساده میگن.میزان ساده به طور کلی عبارت است از میزانی که در اون تنها 1نوع واحد ضرب به کار رفته باشه و این واحد تنها به 2(یا مضرب ای زوج 2)تقسیم شه.
3-میزان ترکیبی: (... گاهی لازمه 1 ارزش زمانی به سه قسمت ... تقسیم شه).میزان ترکیبی در واقع میزان ساده ایه که هر واحد ضربه در اون به سه قسمت تقسیم شده باشه و قسمت های این قسمت های سه گانه تا اندازه ای واحد ضرب پنداشته شدن.این میزان رو از این جهت ترکیبی میگیم که تو اون هم واحد اصلی ضرب و هم واحد سه تایی نقش داره.
4-میزان پیچیده و لنگ:تو ساده ترین تعریف هر دوره ی این میزان آمیزه ای است از مضرب ها و مجموع های اعداد 2 و 3.(تشریح این وزن خیلی سنگینه به همین خاطر تو فصل های جلو تر توضیحشو میگم.)
وزن
وزن عبارته از تکرار متناوب 1رشته دیرند های کوتاه.این رشته دیرند ها میتونن از صوت (صرف نظر از نواکشون) یا سکوت تشکیل شده باشن که در حالت سادشون دارای دوره ی تناوبی در فضای 1 میزان،و گاهی بیش از 1 میزان متجلی شن.ممکنه 1 جمله ی موسیقی اساسا فاقد دوره های دوره های متناوب دیرند ها باشه.در این صورت احساس شنونده از وزن مبهم تره.و این احساس منحصر میشه به وزن میزانی،یعنی تشخیص اینکه کدوم نواک همزمان با ضرب اول میزان و کدوما با ضربای دیگه همراهن.
به طور کلی وزن عبارته از تعداد دیرندها در هر دوره ی تناوب(یا در هر میزان)و جای ضرب های قوی و ضعیف در هر دوره
به طور کلی وزن عبارته از تعداد دیرندها در هر دوره ی تناوب(یا در هر میزان)و جای ضرب های قوی و ضعیف در هر دوره
میزان
در موسقی نشونه هایی برای مشخص کردن دوره ها و تعداد ضرب در هر دوره و تشخیص همه ی نکته های وابسته وضع شده.
هر دوره به وسیله ی خطی عمودی که حامل رو قطع میکنه ،از دوره های پیش و پس خودش جدا میشه.محتوای بین هر دو خط عمودی رو میزان میگن.و خط های عمودی رو خط میزان.بنابر این محتوای هر میزان عبارته از تعداد ضرب ها در هر دوره و جای ضرب های قوی و ضعیف.
ما در هر میزان میتونیم نت سفید،سیاه،چنگ یا ... قرار بدیم که در این باره تو درسای بعدی میگم.
در درس های قبلی در عکس مشخصه
هر دوره به وسیله ی خطی عمودی که حامل رو قطع میکنه ،از دوره های پیش و پس خودش جدا میشه.محتوای بین هر دو خط عمودی رو میزان میگن.و خط های عمودی رو خط میزان.بنابر این محتوای هر میزان عبارته از تعداد ضرب ها در هر دوره و جای ضرب های قوی و ضعیف.
ما در هر میزان میتونیم نت سفید،سیاه،چنگ یا ... قرار بدیم که در این باره تو درسای بعدی میگم.
در درس های قبلی در عکس مشخصه
تاکید
موسیقی در صورتی قابل درکه که دارای تاکید باشه.یعنی 1جورایی ممکن نیست که آهنگی دارای تاکید نباشه و به صورت آهنگ درک بشه.
صوت های یک آهنگ ساده معمولا به صوت های تاکید دار و بی تاکید تقسیم میشه.و غالبا دارای دوره های منظمه.مثلا تیک تاک ساعت که اگه با دقت به اون گوش بدیم یک دوره ی دو ضربه ای رو مرتب تکرار میکنه:
1-تیک 2-تاک 1-تیک 2-تاک ...
مثلا اگه بخوایم این دوره ها رو به خط موسیقی بنویسیم و هر ضربه را یک نت سیاه در نظر بگیریم،هر دو نت سایه 1دوره ی دوتایی رو تشکیل میده.
در کنار نت اول هر دوره علامتی v مانند وجود داره که نشونه ی ضربه ی موکده.
در دوره های دو ضربه ای،ضربه های اول موکد و ضربه های دوم ناموکده.
حالا اگه همراه ضربه های منظم مترونوم چند بار از 1 تا 3 بشماریم حتی اگه بعد از چند دوره شمارش رو قطع کنیم ضربه های مترونوم در دوره های سه تایی به گوش ما میرسن.به همین روال دوره های 4 و 5 و 6 ضربه ای قادرن تو احساس انسان شکل بگیرن.در واقع مغز انسان این استعداد رو داره که دوره های ضرب رو با هر تعداد ضربه حفظ کنه و ادامه بده.هر وقت تعداد ضربه هاب هر دوره کم باشه مغز انسان اون رو به راحتی حفظ میکنه ولی اگر این تعداد زیادتر باشه مغز ممکنه اون رو به دوره هاب کوجکتری تقسیم کنه.مثلا دو گروه سه تایی یا سه گروه دوتایی.دوره های پی در پی رو دوره های منظم میگن.
صوت های یک آهنگ ساده معمولا به صوت های تاکید دار و بی تاکید تقسیم میشه.و غالبا دارای دوره های منظمه.مثلا تیک تاک ساعت که اگه با دقت به اون گوش بدیم یک دوره ی دو ضربه ای رو مرتب تکرار میکنه:
1-تیک 2-تاک 1-تیک 2-تاک ...
مثلا اگه بخوایم این دوره ها رو به خط موسیقی بنویسیم و هر ضربه را یک نت سیاه در نظر بگیریم،هر دو نت سایه 1دوره ی دوتایی رو تشکیل میده.
در کنار نت اول هر دوره علامتی v مانند وجود داره که نشونه ی ضربه ی موکده.
در دوره های دو ضربه ای،ضربه های اول موکد و ضربه های دوم ناموکده.
حالا اگه همراه ضربه های منظم مترونوم چند بار از 1 تا 3 بشماریم حتی اگه بعد از چند دوره شمارش رو قطع کنیم ضربه های مترونوم در دوره های سه تایی به گوش ما میرسن.به همین روال دوره های 4 و 5 و 6 ضربه ای قادرن تو احساس انسان شکل بگیرن.در واقع مغز انسان این استعداد رو داره که دوره های ضرب رو با هر تعداد ضربه حفظ کنه و ادامه بده.هر وقت تعداد ضربه هاب هر دوره کم باشه مغز انسان اون رو به راحتی حفظ میکنه ولی اگر این تعداد زیادتر باشه مغز ممکنه اون رو به دوره هاب کوجکتری تقسیم کنه.مثلا دو گروه سه تایی یا سه گروه دوتایی.دوره های پی در پی رو دوره های منظم میگن.
خطوط ولتا و DC all fine
در اجراي قطعه هنگامي كه به خط ولتاي 1 ان را اجرا كرده و با ديدن دولا خط تكرار قسمت مورد نظر را تكرار مي كنيم حال در تكرار وقتي كه به خطوط ولتا ميرسيم ديگر خط ولتاي شماره ي 1 را اجرا نمي كنيم و خط ولتاي 2 را اجرا كرده و ادامه مي دهيم

اين علامت در انتهاي قطعه مي ايد و به اين معني كه از ابتداي قطعه شروع كرده و تاfine را اجرا كنيد

اين علامت در انتهاي قطعه مي ايد و به اين معني كه از ابتداي قطعه شروع كرده و تاfine را اجرا كنيد

تکرار ها
دولا خط تكرار:
قطعه ي ما بين اين دولا خط را يك بار تكرار مي كنيم. اگر ابتداي قطعه بود در قسمت شروع
قسمت تكرار شونده نيازي به گذاشتن دولا خط تكرار نيست
با دیدن این علامت میزان قبل علامت رو دوباره تکرار میکنیم.
با دیدن این علامت از دو میزان قبلش تکرار میکنیم
قطعه ي ما بين اين دولا خط را يك بار تكرار مي كنيم. اگر ابتداي قطعه بود در قسمت شروع
قسمت تكرار شونده نيازي به گذاشتن دولا خط تكرار نيست

با دیدن این علامت میزان قبل علامت رو دوباره تکرار میکنیم.

با دیدن این علامت از دو میزان قبلش تکرار میکنیم

سکوت

در طی اجرای 1 موسیقی گاهی احتیاجه کهموسیقی لحظه ای ساکت شه.مثلا به اندازه ی 1 نت گرد یا سفید یا ... .
هر گاه هم 1 موسیقی به صورت مقطع اجرا شه،ممکنه بینش سکوت قرار گرفته باشه.سکوت ها هم دارای ارزش های متفاوت هستند و میتونن نقطه دار باشن.هر گاه در کنار 1 سکوت سفید 1 نقطه بذازیم،برابر میشه با سه سکوت سیاه.
خط اتحاد و اتصال

به کمک خط اتحاد میتوان ارزش نت را به اندازه دلخواه افزایش داد.اگر بر روی دو نت همصدا خطی منحنی قرار بدیم،ارزش نت ها با هم جمع میشوند.
خط اتصال:
این نشان هم مانند خط اتحاده،اما تنها تفاوتش اینه که بین دو نت غیر هم صداست.نقش این نشانه این است که نت های غیر همصدا به طور پیوسته نواخته شن.این نشانه اگر برای سراینده کشیده شه باید نت های زیر این نشانه رو با 1 نفس و برای ویولن با 1 آرشه نواخته شه
نقطه و نقش آن

گاهی لازم است ارزش های زمانی به سه یا مضربی از سه تقسیم شوند.یکی از نشانه هایی که کار رو میسر میکنه نقطه است.که سمت راست شکل هر نت قرار میگیره.هرگاه نقطه ای در کنار نتی قرار بگیره،نصف ارزش زمانی اون نت رو بهش اضافه میکنه.
هرگاه دو نقطه قرار بگیره،نقطه ی اول نصف ارزش زمانی نت و نقطه ی بعدی نصف ارزش نقطه ی اول رو به نت اضافه میکنه.
شکل نت ها
در خط موسیقی به وسیله ی شکل نت ها ارزش زمانی نت ها مشخص میشود.به عبارت دیگه به وسیله ی شکل نته که میتونیم ارزش زمانی هر نت رو نسبت به نت دیگه تشخیص بدیم.
در موسیقی امروز نت گرد بزرگترین نت و به عنوان واحد به کار برده میشه.
مثلا اگر نت گرد را 1 در نظر بگیریم نت سفید /2 1 نت گرده.
پس:
گرد= 1
سفید=1/2 ( منظور یک دوم است)
سیاه= 1/4
چنگ= 1/8
دو لا چنگ= 1/16
سه لا چنگ= 1/32
چهار لا چنگ= 1/64
برای نوشتن نت ها روی حامل،هر گاه جای نت در پایین خط سوم باشد،دم آن به طرف بالای حامل کشیده میشه.و هر گاه نت در نیمه ی بالا نوشته شود،دم آن به طرف پایین کشیده میشود.
در موسیقی امروز نت گرد بزرگترین نت و به عنوان واحد به کار برده میشه.
مثلا اگر نت گرد را 1 در نظر بگیریم نت سفید /2 1 نت گرده.
پس:
گرد= 1
سفید=1/2 ( منظور یک دوم است)
سیاه= 1/4
چنگ= 1/8
دو لا چنگ= 1/16
سه لا چنگ= 1/32
چهار لا چنگ= 1/64
برای نوشتن نت ها روی حامل،هر گاه جای نت در پایین خط سوم باشد،دم آن به طرف بالای حامل کشیده میشه.و هر گاه نت در نیمه ی بالا نوشته شود،دم آن به طرف پایین کشیده میشود.
خطوط تکمیلی
گفته شد که روی حامل 11 نت قرار میگیره که در برابر کل نت های موسیقی که بیش از 60
تاست،خیلی کمه.برای جبران این کمبود،هر جا که احتیاج باشه،در زیر و بالای حامل خط هایی کوتاه به طور موقت میزارن که وسعت نت نویسی رو روی اون افزایش بدن
تاست،خیلی کمه.برای جبران این کمبود،هر جا که احتیاج باشه،در زیر و بالای حامل خط هایی کوتاه به طور موقت میزارن که وسعت نت نویسی رو روی اون افزایش بدن
کلید
حامل

حامل تو ساده ترین کاربرد خودش عبارت است از 5 خط موازی با فواصل مساوی.این حامل 5 خطی یازده نت رو در خودش جا میده.
5 نت روی خطوط،4 نا بین خطوط،1 نت بالای خطوط و نت دیگر پایین.
تاریخچه ی نامگذاری نت ها

نظام هجایی که در کشور ما (همچنین ایتالیا و فرانسه) به کار برده میشه در قدیم دارای شش نت بوده و این شش نت توسط کشیش موسیقی دان فرانسوی مقیم ایتالیا به نام گوییدو و،آرتسو نامگذاری شد.این شش اسم از شعر مناجات گونهی زیر گرفته شده که احتمالا ساخته ی خودشه.این کار به خاطر سهولت از بر کردن اصوات موسیقی و درک زیر و بمیشان انجام شده.
[UT queant lazis REsonar fibris Mira gestorum FAmuli tuorum SOLve
poluti LAbireatum sancta Johannes
در قرن های بعد هم که نظام هجایی افزایش پیدا کرد هجای سی هم بهش اضافه شد.
تو نظام الفبایی هم به خاطر کوک ساز های اون زمان و پیروی از تئوری موسیقی یونان باستان نت لا اول قرار گرفت.
نامگذاری نت ها
اکثرا نام نت های موسیقی رو میدونن.برای همه ی صداهای موسیقی از بم ترین تا زیر ترین فقط هفت اسم وجود داره این اسم های هفت گانه تو بعضی کشور های غربی با کلمات تک هجایی و در بعضی دیگه به صرت الفبایی.
نامگذاری هجایی:
Do Re Mi Fa Sol La Si
نامگذاری الفبایی:
C D E F G A B
در نظام هجایی قدیم به جای دو هجای اوت به کار برده میشد.تو بعضی از نت خونی های جدید هم به سی،تی گفته میشه
نامگذاری هجایی:
Do Re Mi Fa Sol La Si
نامگذاری الفبایی:
C D E F G A B
در نظام هجایی قدیم به جای دو هجای اوت به کار برده میشد.تو بعضی از نت خونی های جدید هم به سی،تی گفته میشه
نامگذاری نت ها
اکثرا نام نت های موسیقی رو میدونن.برای همه ی صداهای موسیقی از بم ترین تا زیر ترین فقط هفت اسم وجود داره این اسم های هفت گانه تو بعضی کشور های غربی با کلمات تک هجایی و در بعضی دیگه به صرت الفبایی.
نامگذاری هجایی:
Do Re Mi Fa Sol La Si
نامگذاری الفبایی:
C D E F G A B
در نظام هجایی قدیم به جای دو هجای اوت به کار برده میشد.تو بعضی از نت خونی های جدید هم به سی،تی گفته میشه
نامگذاری هجایی:
Do Re Mi Fa Sol La Si
نامگذاری الفبایی:
C D E F G A B
در نظام هجایی قدیم به جای دو هجای اوت به کار برده میشد.تو بعضی از نت خونی های جدید هم به سی،تی گفته میشه
خط موسیقی
صدا در بحث تئوری موسیقی
صدا در قسمت تئوری موسیقی دارای مشخصه های زیره:
1-نواک
2-دیرند
3-شدت
4-طنین و رنگ
نواک:
همه ی ما میدونیم که صداهای موسیقایی میتونن در سطح های مختلف زیر و بمی حاصل بشن.
مثلا میدونیم صدای 1مرد از صدای 1 زن بم تره.و صدای کودکان نسبت به 1مرد نازک تر یا زیرتره.
در ساز سنتور سیم ها از پایین به بالا کوتاهتر میشن و نسبت به هم از بم تر به زیر تر میرن.به طور کلی سیم های کوتاهتر و سبکتر صدای زیرتر و سیم های بلند و سنگین تر صدای بم تری دارند.
وهمچنین در لوله ی صوتی ساز فلوت هرچی لوله درازتر باشد،صوت حاصل از اون بم تره.
دیرند:
دیرند یعنی زمانی که هر صدای موسیقی ادامه پیدا میکنه.کاملا مشخصه که 1موسیقی از صداهایی تشکیل شده که ارزش های متفاوتی دارن.بعضی کوتاهتر و بعضی کشیده تر.
مثلا اگر ارشه رو مدت زیادی روی سیم ویولن بکشیم صدای حاصل کشیده تر از صدایی است که باکشیدن آرشه به مدت کمتر به وجود میاد
شدت:
صداهای موسیقی ممکنه نسبت به هم ضعیف تر یا قوی تر باشن.مثلا اگر مضراب سنتور را به شدت روی سیم سنتور صدایی که میشنویم قویتر از صدایی است که با زدن ملایم مضراب روی سیم ساز شنیدیم.
طنین و رنگ:
صدا ها همچنین از نظر طنین و رنگ یا اصطلاحا شخصیت صوتی هم با هم فرق دارن.
به خاطر رنگ صدای هر سازه که ماصدایی رو در سازی از صدای مشابه آن در ساز دیگه ای میشناسیم.
صدای انسان ها هم متفاوته.به همین دلیل میتونیم صدای دوستمون رو از پشت تلفن تشخیص بدیم...
1-نواک
2-دیرند
3-شدت
4-طنین و رنگ
نواک:
همه ی ما میدونیم که صداهای موسیقایی میتونن در سطح های مختلف زیر و بمی حاصل بشن.
مثلا میدونیم صدای 1مرد از صدای 1 زن بم تره.و صدای کودکان نسبت به 1مرد نازک تر یا زیرتره.
در ساز سنتور سیم ها از پایین به بالا کوتاهتر میشن و نسبت به هم از بم تر به زیر تر میرن.به طور کلی سیم های کوتاهتر و سبکتر صدای زیرتر و سیم های بلند و سنگین تر صدای بم تری دارند.
وهمچنین در لوله ی صوتی ساز فلوت هرچی لوله درازتر باشد،صوت حاصل از اون بم تره.
دیرند:
دیرند یعنی زمانی که هر صدای موسیقی ادامه پیدا میکنه.کاملا مشخصه که 1موسیقی از صداهایی تشکیل شده که ارزش های متفاوتی دارن.بعضی کوتاهتر و بعضی کشیده تر.
مثلا اگر ارشه رو مدت زیادی روی سیم ویولن بکشیم صدای حاصل کشیده تر از صدایی است که باکشیدن آرشه به مدت کمتر به وجود میاد
شدت:
صداهای موسیقی ممکنه نسبت به هم ضعیف تر یا قوی تر باشن.مثلا اگر مضراب سنتور را به شدت روی سیم سنتور صدایی که میشنویم قویتر از صدایی است که با زدن ملایم مضراب روی سیم ساز شنیدیم.
طنین و رنگ:
صدا ها همچنین از نظر طنین و رنگ یا اصطلاحا شخصیت صوتی هم با هم فرق دارن.
به خاطر رنگ صدای هر سازه که ماصدایی رو در سازی از صدای مشابه آن در ساز دیگه ای میشناسیم.
صدای انسان ها هم متفاوته.به همین دلیل میتونیم صدای دوستمون رو از پشت تلفن تشخیص بدیم...
تئوری موسیقی علمیه که تو اون به مسائلی مثل :
مشخصه های صدا،نشانه های موسیقی،تاکید و وزن،فواصل،گام و تونالیته،قواعد نت نویسی،آکورد شناسی،قسمت هایی از هارمونی و ... پرداخته میشه.
اینایی که من گفتم سر فصل بود.هر کدوم از اینا خودشون 1بحث مفصله.
اگر بازم سوالی در رابطه با هر کدومش داری،بپورس،تا اونجایی که سوادم تو این ضمینه قد بده،جواب میدم.
مشخصه های صدا،نشانه های موسیقی،تاکید و وزن،فواصل،گام و تونالیته،قواعد نت نویسی،آکورد شناسی،قسمت هایی از هارمونی و ... پرداخته میشه.
اینایی که من گفتم سر فصل بود.هر کدوم از اینا خودشون 1بحث مفصله.
اگر بازم سوالی در رابطه با هر کدومش داری،بپورس،تا اونجایی که سوادم تو این ضمینه قد بده،جواب میدم.
هدف از ساخت بلاگ
شاید بعضی از دوستایی که تازه وارد دنیای موسیقی شدن،دنبال جواب خیلی از سوالاتشون تو ضمینه ی تئوری موسیقی هستن.هدف از ساخت این تاپیک جواب به سوالات اون دسته از افراد و استفاده بچه های این انجمن از دانش همدیگست.امیدوارم مثل خیلی از موارد شاهد کم لطفی نباشیم.
اشتراک در:
پستها (Atom)